به گزارش پایگاه خبری عصر قزوین، در روزهایی که نیاز به احیای مفاهیم دینی و معنوی بیش از گذشته احساس میشود، انتشار تصاویری از فضاهایی که با هدف بازنمایی بهشت و جهنم ساخته شدهاند، توجه عمومی را جلب کرده است. چه آن بازسازی دوزخ با نور سرخ و صدای زجه و فریاد و استغاثه گنهکاران و چه این بهشت پرگل با مه و موسیقی آرامشبخش، هر دو تلاشند برای تجسم مفاهیمی که ذاتاً ماوراییاند. اما آیا این تلاشها واقعاً قادرند ما را به درک عمیقتری از آن جهان رهنمون سازند؟ یا تنها در حد یک تجربه بصری باقی میمانند؟
هیچ تردیدی نیست که رسانهها و شیوههای انتقال مفاهیم باید با زمانه همراه شوند. نسل امرور با زبان تصویر خو گرفته و توجهش به ساذگی جلب نمیشود. اما میان جذب مخاطب و انتقال معنا، فاصلهای هست که اگر نادیده گرفته شود، نتیجهای جز سطحیسازی نخواهد داشت.
جهنم و بهشت، مفاهیمی انتزاعی، فلسفی و در عین حال اخلافی اند؛آنها صرفاً صحنههای پس از مرگ نیستند، بلکه بازتابی از انتخابها، رفتارها و نیتهای انسان در زندگی روزمرهاند؛ وقتی این مفاهیم را به جلوههای نوری و دکور کاهش میدهیم، خطر آن میرود که عظمت آنها را به چند جلوه ویژه تقلیل دهیم؛ تجربهای که در حافظه مخاطب نمیماند و در دلش ریشه نمیدواند.
نسل جوان امروز، تشنه معناست، نه صرفاً تجربه حسی. اگرچه این فضاهای بازسازی شده میتوانند جرقهای باشند برای ورود به گفتوگوهای عمیقتر، اما کافی نیستند. ما نیاز داریم به تبیین باورها در بستری انسانی، عاطفی و عقلپسند. باید از جهنم گفت، اما نه فقط از شعلههایش، بلکه از دلهایی که از هم دور شدهاند، از بیتفاوتی، از فراموشی انسانیت. و باید از بهشت گفت، نه صرفاً در گل و نور، بلکه در عدالت، مهربانی و بخشش.
در نهایت، بهشت و جهنم، بیش از آنکه پس از مرگ در انتظار ما باشند، همینجا، در انتخابهای ما، در نحوه زندگیمان در این دنیا و در نگاه ما به دیگری باید متبلور شوند. یا حق
انتهای پیام/