پیش درآمد: اغلب هنگامی که قصد معرفی جامعه ای را داریم، شاخص ترین این معیارها که مد نظر قرار می گیرد، جایگاه هنر و فرهنگ است و نمایش به عنوان یکی از مولفه های هنر، از شاخصه های تمدن است که از طریق آن مفاهیم معنوی و نقدهای اجتماعی به مخاطبان منتقل می شود و وجود چنین رشته ای در تمامی ممالک در حال توسعه و پیشرفت، از بدیهیات انکارناپذیر به شمار می آید. روز بیست و هفتم مارس برابر با هفتم فروردین ماه، روز پاسداشت همه آنانی است که زندگی خود را وقف کردند تا با هنر خود به ارتقای تمدن جامعه خود کمک کنند. به این بهانه گفت وگویی را با عمار رسولی، بازیگر مطرح تاتر و رادیوی استان قزوین و کشور انجام داده ایم که در ادامه می خوانید.
او در سال ۱۳۵۸ متولد شده و فارغ التحصیل دکترای مهندسی کشاورزی است که با توجه به علاقه اش به هنر وارد عرصه تاتر گردید و در سال ۱۳۷۴، نمایش «نار و نور» را به روی صحنه برد و در ادامه موفق به کسب جایزه برتر بازیگری در جشنواره دانش آموزی مناطق کشور شد.
حضور به عنوان بازیگر در قریب به ۴۰ نمایش صحنه ای در قزوین و مازندران، کسب چندین جایزه بازیگری اول و دوم در جشنواره های متعدد کشوری و استانی، حضور در چند دوره جشنواره تاتر و رادیو تاتر فجر، کسب جایزه دوم بازیگری جشنواره رادیو تاتر مقاومت در شیراز، کسب جایزه دوم بازیگری جشنواره معلمان هنرمند کشور، حضور در جشنواره تاتر و رادیو تاتر فجر، داور چندین جشنواره از جمله؛ انتخابی جشنواره استانی، جشنواره مساجد، جشنواره زندانها و جشنواره تاتر هنرجویی، از جمله موفقیت های رسولی در عرصه هنرهای نمایش است.
آخرین کاری که او به روی صحنه برده، نمایش «آقای اشمیت کیه» به کارگردانی حسن اورازانی است و پس از آن نمایش «شاید باران شدی» را به کارگردانی مرتضی نجفی از ۲۵ فروردین ماه در قزوین به روی صحنه برده و اکنون در حال اجراست.
رسولی همچنین در چندین فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی حضور داشته که آخرین آن، سریال «خوش آمدید آقای عبید» است.
- لطفا در خصوص تایخچه هنر نمایش و تاتر در قزوین توضیح بدهید.
نمایش در قزوین سابقه بسیار دیرینه ای داشته و جزو اولین شهرهای ایران بوده که تاتر به شکل نوین در آن روی صحنه رفته است. حتی در سالهای دهه ۴۰ و ۵۰ هنر دوستان از تهران و شهرهای بزرگ دیگر برای تماشای تاتر به قزوین می آمدند. بخشی از سهم ارتقای تاتر قزوین از نمایشهای آیینی سنتی و نمایشهای ایرانی (تخت حوضی، سیاه بازی و تعزیه) به تاتر نوین، مدیون اتباع روسی و لهستانی و … است که بخشی از تاتر قزوین قدیم، هنر این اتباع اجنبی هنردوست بوده است. اما شاید نقطه عطف تاتر قزوین از زمانی رقم خورد که خورشید درخشانی همچون استاد مرحوم ابراهیم قربانی (فرخ منش) در تاتر این دیار طلوع کرد؛ به نوعی میتوان گفت این فرخمنش بود که اعتبار تاتر قزوین را باز گردانده و آن را به جایگاهی فراتر از قبل ارتقا داد؛ قزوین با رهبری این استاد فرهیخته بار دیگر در کشور شناخته شد و در جشنواره های بزرگ کشوری خوش درخشید. علاوه بر این، وی نسلی جدید از هنرمندان تاتر را برای قزوین تربیت نموده و معرفی کرد و در کنار او، یار دیرینهاش استاد مرحوم سید احمد میرفخرایی نیز چراغ تاتر قزوین را روشن نگاه داشته و او نیز اجراهای ماندگاری به یادگار گذاشت و شاگردان فراوانی تربیت نمود که برخی از آنان امروز از ستونهای تاتر قزوین به شمار میروند. نسل بعدی هنرمندان تاتر قزوین عمدتا بازیگرانی بوده و هستند که دست پرورده این دو استاد بوده و چه بسا زمانی در کنار آن بزرگان به هنرنمایی پرداخته اند و امروز جزو بزرگان و پیشکسوتان تاتر قزوین بوده و وجودشان سرمایه گرانبهایی برای هنر قزوین است؛ از جمله استاد سید حسن اورازانی و استاد اسداله دوستی و همچنین بزرگانی چون استاد علی ملازینل، محمد کاظمی و …اما این نسل نیز نقطه اوجی داشته که متاسفانه بسیار زود و نابهنگام این گوهر بی مانند را در طوفان بلای کرونا از دست دادیم. مرحوم استاد ناصر ایزد فر به جرات پدر تاتر آکادمیک و حرفه ای نوین قزوین نام گرفته است؛ این بزرگمرد هنر قزوین هم بازیگری توانا و هم کارگردانی بیمانند بود و از همه مهمتر استادی مهربان بود که شاگردانی پرورش داد که امروزه تاتر قزوین و ایران را از نور هنرمندی خود سیراب نموده اند.
- اگر بخواهیم نسل اکنون هنرهای نمایشی قزوین را که به متحول شدن تاتر انجامید را «نسل طلایی» بنامیم، از چه افرادی می شود یاد کرد؟
بله! نسل طلایی تاتر قزوین را بچه های پراستعداد و سخت کوش دهه شصتی قزوین به خود اختصاص داده اند. کیوان حبیبی، قاسم قوامی، حسین علیجانی، سید ابراهیم میرقاسمی، مرتضی نجفی، امیر امیدی راد، عباس میرزاعلی محمدی، مسعود خواجه وند، حامد مکملی، حمیدرضا میرآخور، محسن طارمی، حسن حسامی، مرتضی رحمانی، وحید محمدبیگی، میثم گودرزی، میثم ملازینل، حامد شهرتی، مهدی خدایی، فرشید میرزا سلطانی، فرشید قلیپور، محمد قویدل، ابوالفضل قربانی و همچنین خانم ها؛ مینا سیاح، مریم محمدخانی، لیلا عباسی، زهرا علیجانی، نسرین عجمی، اعظم عرفانی و دیگر بزرگواران این نسل طلایی را شامل میشوند که شاید نام برخی را از قلم انداخته باشم.
نسل بعدی بعضا هنرمندان دهه ۷۰ و ۸۰ هستند که بسیار خوب درخشیده و جایگاه خوبی برای خود ایجاد نموده اند که شاخصترین آنها؛ سعید شیخی، محسن زرآبادی، سعید محرابی و حسن یاوری را میتوانم یاد کنم، گو اینکه به باور من نسلی که به عنوان آخرین نسل میشناسیم و جوانان و نوجوانان خوش قریحه ای که در دو سه سال اخیر به تاتر قزوین معرفی شده و در حال ورودند، بسیار امید بخش هستند؛ شور و نشاط جوانی در کنار آموزشهایی که از اساتید جوان قزوینی میبینند، میتواند سرمایه ای بس گرانبها در اختیار تاتر قزوین قرار دهد. فقط خدا کند که این نشاط جوانی و استعداد کم مانند جوانان قزوینی در مسیر درست قرار گرفته و به بیراهه نرود.
- به باور شما چه آسیب هایی در سر راه هنر نمایش قزوین قرار دارد؟
معتقدم از مهمترین آفاتی که میتواند یک استعداد درخشان جوان را بسوزاند و از دور خارج کند، عنصر «توهم هنرمند بودن» است. یعنی یک جوان به واسطه یک موفقیت لحظه ای و گذرا و چه بسا گرفتن یک جایزه از فلان جشنواره و یا تشویق مخاطبان، خود را دیگر یک هنرمند کامل و همه چیز تمام دانسته و این توهم باعث شود خود را از تلاش بیشتر و دانستن و مطالعه بی نیاز بداند. برای یک هنرمند، غرور چیز خوبی است اما اگر به جا و به اندازه باشد؛ هم اندکی غرور و منش لازم است و هم حجم بسیار زیادی افتادگی و متانت؛ اگر این عناصر در کنار مطالعه و تلاش و از همه مهمتر استعداد قرار گیرد، نتیجه اش تولد یک هنرمند فاخر و ارزشمند است.
یکی دیگر از آفتهایی که هنرمندان جوان را تهدید میکند این است که ندانند چگونه و توسط چه کسانی پرچم تاتر این شهر به اینجا رسیده و به دست آنان سپرده شده است. احترام به پیشکسوتان و هنرمندانی که سالها با خون دل خوردن و تلاش مجدانه چراغ تاتر شهر را روشن نگهداشته اند و اکنون کمترین چیزی که محق آن هستند احترام و قدرشناسی است. قدر بزرگترها و پیشکسوتان خود را بدانیم و به بدانها اجر بنهیم و بدانیم این تکریم، در واقع خود مارا بالا برده و ارزشمندمان میکند.
- نظرتان در مورد سالنهای تاتر قزوین چیست؟
در این سالهایی که در هنر تاتر مشغول بوده ام به شهرهای مختلفی برای اجرای نمایش سفر کرده ام و متاسفانه چیزی که مرا آزار میدهد این است که حتی شهرهای بسیار کوچکتر از قزوین سالنهای بسیار بهتری از ما داشته اند و همیشه بابت این نقصان حسرت خورده ام. امروز در کل شهر قزوین تنها و تنها یک سالن مخصوص تاتر وجود دارد (علامه رفیعی) که آن هم نیازهای حداقلی را مرتفع می کند؛ و سایر سالن هایی که در آن تاتر اجرا می شود، مخصوص تاتر نبوده و در واقع چند منظوره هستند. البته یک سالن تاتر حرفه ای جنب پارک ملت در حال احداث است که می تواند بخشی از نیازهای هنرمندان تاتر قزوینی را مرتفع کند اما باید متذکر شوم که برای شهر قزوین با این تاریخ سراسر افتخار و کهن و با این خیل عظیم هنرمندان و هنردوستان تاتر، می بایست هرچه زودتر تعداد بیشتری از این قبیل سالن ها و مجموعه های تاتری احداث شود تا نیازهای قزوین را تامین نماید؛ باید بدانیم به واسطه کمبود امکانات بخش عظیمی از سرمایه های انسانی هنر تاتر قزوین به هدر رفته و جذب مسیرهای دیگر هنری و تحصیلی میشوند واین یک زنگ خطر جدی برای تصمیم سازان و مسوولان قزوین است.
- چه ویژگی هایی در تاتر قزوین وجود دارد که شاید بتوان گفت نادیده گرفته شده؟
امروز هنر تاتر علاوه بر ویژگیهایی که از قبل داشته به عناصر و تکنیکهایی نوین مجهز شده است. استفاده از تکنیکهای ویدئویی، نورپردازیهای جدید و فاخر و… توانسته تاتر را به مرحله ای بالاتر ارتقا دهد. نقش تحصیلکرده گان آکادمیک تاتر در این مقوله کاملا آشکار است. خوشبختانه تاتر قزوین در دستان با کفایت هنرمندانی قرار گرفته که علاوه بر استعداد و تجربه، دارای تحصیلات آکادمیک تاتر هستند و همزمان به موازات اجرای تاتر و هنرنمایی روی صحنه، در حال آموزش جوانان و تربیت نسل جدید هستند.
اما نکته ای که قدری دردآور است این که؛ میان هنر تاتر و خاطبان فراوانش با مسوولین و مدیران فاصله ای ژرف وجود دارد و شوربختانه در ایام اخیر این فاصله بیشتر شده و دوستیها کمرنگ تر! مادامی که مسوولان و مدیران شهری و استانی اهمیت هنر تاتر و نقش انسان ساز و جریان ساز این هنر والا را درک ننموده اند، این هنر به پرنده ای شبیه است که یک بال خود را از دست داده و نمیتواند اوج بگیرد. لذا صمیمانه از مسوولان خصوصا مدیران مرتبط با مقوله هنر و هنرمند میخواهم قدری تفاهم بیشتری با هنرمندان داشته و نگاه از بالا را فراموش کنند و بدانند که هنرمند سلاحی در دست دارد که هیچ قدرتی به مانند آن نمیتواند در قلب و روح مردم نفوذ و رسوخ نماید. نگاه مدیران به هنرمندان باید پدرانه و لااقل برادرانه باشد و از بابت این دوستی با هنرمندان و محبت فیمابین، شاه ماهی ارتقای فرهنگ شهرنشینی و ارتقای مدنیت مدرن را برای قزوین بزرگ و زیبا صید نمایند.
- سخن واپسین؟
مردم فهیم و وزین استان قزوین لیاقتشان بیشتر از این صدا و سیمایی است که در حال حاضر وجود دارد؛ قزوین هنرمندان بزرگی در خود دارد که میتوانند برنامه ها و لحظات بسیار فاخرتر و جذاب تری برای این شبکه خسته و بی روح تولید نمایند؛ مردم نیک آگاهند این برنامه هایی که از شبکه استانی قزوین پخش میشود هیچ سنخیتی با سطح هنر هنرمندان بومی قزوینی ندارد و باید آن را به پای ما ننویسند؛ من مدتهاست با رادیو قزوین همکاری میکنم و تعداد بسیار زیادی نمایش رادیویی برای آن کار کرده ام و معتقدم به لحاظ کیفی، رادیو قزوین چند سرو گردن از تلویزیون آن بالاتر است و آن هم به واسطه حضور چند هنرمند وزین در این مجموعه است اما همین هنرمندان، اگر ذره ای موقعیت شغلی دیگری حتی با دستمزد کمتر خارج از این مجموعه می یافتند، حتی لحظه ای تامل نمی کردند! سخت معتقدم جایی که قدر هنرمند را ندانند، هنری هم از او نخواهند دید؛ از مسوولین صداوسیمای قزوین میخواهم قدری اهتمام بیشتر به سطح دستمزدها و امکانات اجرایی داشته باشند تا هنرمندان هم ترغیب شوند با آنها همکاری کنند و آنگاه خواهید دید تلویزیون و رادیوی قزوین به کجا خواهد رسید.
برای همه پیشکسوتان و هنرمندان قزوینی آرزوی سلامتی و سعادت دارم و برای روح اساتید هنر قزوین که رخ در نقاب خاک کشیده اند مغفرت و رحمت الهی را خواستارم. والسلام